وقتی با بازنگری  در خویشتن خویش و تفکرات فلسفی خود به کارهایی و رفتارهایی که از تو

سر زده می اندیشی گاهی برایت عجیب اما اتفاق افتاده ...کارهایی که حتی در مخیلات خود هم

تصور نمی کردی ...ودر اندیشه  چرایی و چگونگی شکل گیری آن متوجه من پنهانی میشوی که  تا کنون

شاید با آن مواجه نشده ای .....منی که راضی هستی و نیستی .....برای انجام کار ها انگیزه ای نداری  و

خیلی زود خسته می شوی ... نمی دانی چند چندی ......اما به نیمه پر لیوان که

می نگری قدری تسکین می یابد خویشتنت..... یکسالی می گذرد از شکل گیری این من پنهان ...و در

عین حال ثمر ه ای جز استیصال و درمانده گی در تمام لحظات برایت  چیزی نداشته ....

حال این من پنهان همچون حال مملکت ایران بسی نا آرام و نا خوشایند و نا بسامان می باشد....

به امید اینکه در طی پایان سال به پایان عمر خود رضایت دهد یا اینکه به سازماندهی و پذیرش آن

از سوی خویش با خویشتن همراه شود....